دل گیرم
از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . .
اَز دلـَــم دلـگیـــرَم !
کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد ...
من هنوز از بازى کلاغ پرمیترسم، میترسم بگویم تو، و تو آرام بگویى پر…!!!
از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . .
اَز دلـَــم دلـگیـــرَم !
کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد ...
تا چشم ها را بستم
آرزويم تو شدي
فكر رفتن كردم
سمت و سويم تو شدي
تا كه لب وا كردم
گفتگويم تو شدي
در ميان سكوت شبهايم
جستجويم تو شدي
زير باران پر احساس خيال
شستشويم تو شدي
هركجا بودم من
پيش رويم تو شدي...
مهربان در تمام قصه هاي من
هيچ كس جز تو نبود
همه اويم تو شدي ...!
گاه فقط از کل دنیا
دلت یکی را میخواهد و میدانی تا ابد هم که
خدا خدا کنی بدستش نمیاری...
میدانی که باید...
بگذاری و بگذری...
ممنون از دوست گلم ناهید جون که ای نوشته رو واسم گذاشته بود!اینقدر دوسش دارم خواستم همه بخونن!
دلــ ـــ ــــم
یکــــــ مــــــــزرعــه مـیخـــــواهـ ـد
یکـــــــ تــــــــــــــــــــو
یکـــــــ مـــــــــــــــــــن
و گنـــــــدم زاری طلایـــــــی رنگ
کـه هــوایـش آکنـــده بـا عطــــر نفــ ـــ ــس هـای تــــــو بـاشـــــــد . . .
چشمانم را می بندم تو می آیی همه جا تاریک است من تو را میان تاریکی پیدا می کنم.
چشمانم را می گشایم تو گم می شوی.
کاش چشمانم همیشه بسته بود!
ديدي تا حالا اگر کسي رو دوست داشته باشي دلت نمياد اذيتش کني؟ دلت نمياد شيشه دلش رو با سنگ زخم زبون بشکني؟ دلت نمياد ازش پيش خدا شکايت کني حتي اگر بره و همه چيزو با خودش ببره... حتي اگر از اون فقط هاي هاي گريه ي شبانت بمونه و عطر اخرين نگاهش... حتي اگر بعد از رفتنش پيچک دلت به شاخه نازک تنهايي تکيه کنه ديدي؟هر گوشه و کنار شهر هر وقت کسي از کنارت رد ميشه که بوي عطرش رو ميده چه حالي ميشي؟ بر ميگردي و به اون رهگذر نگاه ميکني تا مطمئن بشي خودش نبوده!